طلایه داران بدر

فارغ التحصیلان انجمن اسلامی دانش آموزی

طلایه داران بدر

فارغ التحصیلان انجمن اسلامی دانش آموزی

طلایه داران بدر

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

هرانسانی به سهم خودوظیفه داردکه حق رااقامه کندوآن رادرجامعه به پابدارد.هم اوکه میخواهدحق رااقامه کند،بایدازدیگران کمک بخواهدوهم دیگران بایدوی رایاری دهند.

درروایت است«طَلَبُ التّعاوُنِ عَلی إقَامةِ الحَقِّ»؛یاری طلبیدن برای اینکه بیایید وکمک کنیدتاحق اقامه شود،«دیانَةٌ وَأمَانَةٌ»؛اولاً نشانه دیانت است وثانیاًنشانه امانت او.

حضرت درجای دیگرفرمودند:«رَحِمَ اللهُ رَجُلاً رَأَیَ حقاً فأعانً عَلَیهِ أورأی جَوراً فَرَدّهُ»؛رحمت خدابرکسی که حق راببیندوبه آن کمک کندویاباطل راببیند ورد کند.حضرت نفرمود:رحمت برکسی که به حق عمل می کند،بلکه فرمود:«أعانَ»یعنی کسی که داردعامل به حق راکمک می کند.

«وَکانَ عَوناً بالحَقِّ عَلی صاحِبِهِ»؛ازطرفی دیگر،کمک نسبت به اجرای حق رامطرح می فرماید،یعنی کسی که می خواهدبه حق عمل کند،دیگری بیاید وبه اوکمک کند.همه این هادر مفهوم آیه شریفه تعاون قرارمی گیرد که فرمود: (وَتَعاوَنُواعَلَی البِرِّوَالتَّقوی وَلاتَعاوَنُواعَلَی الإثمِ والعُدوانِ)

درروایتی آمده است:«اِذاأکرَمَ اللهُ عَبداً أعانَهُ عَلَی إقامَةِ الحَقِّ»؛یعنی می گوید:وقتی خدابخواهدبنده ای رابزرگ بدارد،اورادراقامه حق یاری میکند؛چه عامل حق باشد وچه یاورعامل حق.یعنی خداهم ازآن هایی است که برای اقامه حق،شخص مسئول ومکلّف راکمک می کند.اوهم یکی ازکمک کارهاست.یعنی اگرکسی برطبق وظیفه اش،درهر رابطه ای ودرهر محدوده ای بخواهد حق را اقامه کند،خداکمکش می کند.خیال نکند که تنها است!حداقلش این است که خدابااوست!

(برگرفته ازکتاب: حق وباطل حاج آقامجتبی تهرانی)

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۳:۱۹
علمدار جنون

آیت الله بهجت درباره رابطه ایران اسلامی با کشورهای غربی اینگونه تاکید می‌کنند:

«آیا ما به دنیای آن‌ها محتاجیم یا آن‌ها (کفار) به دنیای ما؟ اگر آن‌ها به دنیای ما محتاج نیستند پس چرا این همه برای تسلط بر ما و معادن ما، با هم همراهی می‌کنند؟ آن‌ها ابتدا دین را از ما می‌گیرند و از همان‌ها به ما وام می‌دهند و نزول می‌گیرند و یا به صورت صدقه بر ما منت می‌گذارند.» 

 

امام خمینی (ره) هم به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی در این زمینه فرموده است: «آنکه ما یادمان است [در این] پنجاه و چند سال، بد‌ترین اوقات را مملکت ما گذراند، بد‌ترین اوقات تاریخ ما بود؛ یعنی از همه اطراف به ما هجوم آورده بودند، به مملکت ما هجوم آورده بودند. همۀ قشر‌ها را بعد از مطالعه در خدمت گرفته بودند؛ و ما را از خودمان بکُلی تهی کرده بودند. باید ما، نه ما تن‌ها، شرق باید، شرق که خودش را که گم کرده پیدا کند. این‌ها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده کردند که همه چیز خودمان، همۀ مفاخر خودمان، یادمان رفت، برای خودمان دیگر چیزی قائل نیستیم. همین چند روز پیش از این یک آقایی ـ که من نمی‌‏شناسمش ـ آمد اینجا نشست همچو تُند تُند هِی شروع کرد گفتن که آقا ما محتاجیم به آن‌ها، ما محتاجیم به آن‌ها، ما از آن‌ها همه چیز باید بگیریم! من اصلاً جوابش را ندادم. یک همچو مغزهایی است! ما تا نفهمیم که محتاج به آن‌ها نیستیم، نفهمیم که آن‌ها محتاج به ما هستند نه ما محتاج به آن‌ها، نمی‌‏توانیم اصلاح بشویم. شرق همه چیز دارد. فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است، فرهنگ غرب از شرق رفته است، همه چیزش از غرب بهتر است، فقط تُهیش کردند از خودش. فقط تبلیغات دامنه‏داری که به وسیلۀ نوکرهای این‌ها ـ که الآن هم موجودند در مملکت ما، الآن هم با صورتهای مختلف در مملکت ما موجودند، و مع‏الأسف اشخاصی دامن می‌‏زنند به اینکه این‌ها را بزرگ کنند ما را از خودمان تهی کردند به طوری که ما خیال می‌‏کنیم هر چیز که هست از آنجاست. ما تا خودمان را پیدا نکنیم، تا شرق خودش را پیدا نکند، تا این گمشده پیدا نشود، نمی‌‏توانیم سر پای خودمان بایستیم.» 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۲۲:۰۳
علمدار جنون

قضاوت درست

دکتر وارد اتاق بیماران می شود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر می گوید: « به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب. » مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه می کنند. حتی به کسی هم که می گوید غذا ندهید، او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون می فهمد و می شناسد که دکتر خیرش را می خواهد، اعتراضی نمی کند.

حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر می فهمد که این شخص روانی است. ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم. ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض می فهمد و به دکتر اعتراض نمی کند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به ما می دهد راضی باشیم.

 

(برگرفته از کتاب: مجموعه سلوک ابرار ۲ - طریق وصل ؛ مجموعه رهنمودهای اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۲۰:۳۶
علمدار جنون

سلفیان تکفیری چه کسانی هستند و چه عقائدی دارند؟

سلفیه، در تاریخ فرهنگ اسلامی لقبی معروف برای کسانی است که عقایدشان را به احمد‌بن حنبل (241 هـ) منسوب می‌کرده‌اند.[1] روزگار احمدبن حنبل مصادف بود با شکل‌گیری عصر اول عباسیان (132-232 هـ)، پیدایش حرکت‌های دینی و سیاسی،[2] بالندگی برخی از علوم اسلامی [3] و نهضت علمی ترجمه،[4] اندیشه‌های سلفیه در قرن هفتم، با طرح مسائل کلامی بی‌سابقه از سوی ابن‌تیمیه[5](661-728هـ) و شاگردش ابن‌قیم جوزی(691-751هـ)، و در قرن دوازدهم از سوی محمد بن‌عبدالوهاب (1111-1206هـ) احیا گردید.[6]

در قرن هفتم که دولت ممالیک بر سر کار آمد و قاهره را پایتخت خود قرار داد،[7] تعالیم مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی مورد توجه بود و تصوف و طریقت‌های صوفیانه روی در گسترش داشت.[8]به‌علاوه، حملات مغولان و سقوط بغداد، سبب شده بود تا مرکز اندیشه اسلامی از آن پس به دمشق و قاهره منتقل شود. [9] از میان بحث‌انگیزترین مباحث این دوره که ابن‌تیمیه به تردید و مجادله در آنها برخاست باید به تردید در اهمیت و احترام بیت‌المقدس نزد مسلمانان، شناخت خدا از طریق عرفان و تجربه شخصی و نیز به انتساب مغولان به اسلام و حرمت جهاد با آنان، اشاره کرد.[10] عقاید وهابیت که در قرن دوازدهم در خارج از قلمرو امپراتوری عثمانی و طی توافقی بین محمدبن‌سعود و محمدبن‌عبدالوهاب ظهور کرد، مطابق مذهب حنبلی و افکار ابن‌تیمیه بود. شناخت خداوند بدون تخطی از حدود قرآن و حدیث، رؤیت خداوند در بهشت و عدم اعتقاد به عصمت نبی از جمله اعتقادات محمد‌بن عبدالوهاب بود[11] تأثیر محمدبن‌عبدالوهاب در گسترش اندیشه‌های سلفیه به نحوی بود که پیروان وی به پیروی از ابن‌تیمیه، خود را سلفیه نامیدند.[12]

بدین ترتیب باید پیروان سلفیه، از احمدبن‌حنبل تا محمدبن‌عبدالوهاب را مربوط به دوران سلفیان قدیم دانست و تجزیه امپراتوری عثمانی را آغازی برای پیدایش زمینه‌های شکل‌گیری سلفیان جدید. مهم‌ترین مبانی کلامی سلفیه را می‌توان در تبعیت از فهم و روش صحابه تابعان و محدثان قرن دوم و سوم، مخالفت با تأویل‌های کلامی - فلسفی در باب آیات قرآن و روایات، ایمان تام به ظواهر نصوص - هرچند معنای آنها فهمیده نشود - تقدیم نقل بر عقل و توسعه مفهوم شرک و کفر خلاصه کرد. مهم‌ترین جنبه اجتماعی این گروه نوعی جزم‌گرایی فرقه‌ای است، به نحوی که فقط پیروان خود را فرقه ناجیه[13] و قوم بر حق می‌دانند و دیگر گروه‌های مسلمان را باطل، گمراه و گاهی کافر و مشرک.

سلفیان قدیم و جدید در بسیاری از مواضع نظری مشترکند، اما مهم‌ترین وجه تمایز سلفیان جدید کاربرد خشونت و اعتقاد راسخ به اندیشه «تکفیر» است. این مقاله با دیدگاهی تحلیلی - تاریخی به‌طور خلاصه به وقایع سیاسی، فرهنگی مصر پس از عثمانیان یعنی از زمان محمدعلی تا دهه هشتاد و سپس با تکیه بر منابع دست اول گروه‌های جهادی، به تبیین اندیشه‌های سلفیان جدید می‌پردازد. مقاله حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که چرا گروه‌هایی از مسلمانان انقلابی به «سلفیان تکفیری» نامور شده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۳ ، ۱۸:۳۶
علمدار جنون

تکفیری ها چه کسانی هستند ؟

در حال حاضر یکی از عوامل مهم فتنه گری در منطقه جریان سلفی تکفیری است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسیر منافع غربیان گام برمی دارد.
در حضور این افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده های فرهنگی آن در برخی از مراکز، باعث جلب توجه برخی از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است.

سیر تحول
سلفیها روایات خود را مستقیما از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تیمیه (متولد 728)، ابن القیم الجوزیه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (متولد 1115-1206) میگیرند. سلفیه بعد از محمد بن عبدالوهاب به صورت یک شکل و ساختار سیاسی درآمد و هم پیمانی وی با محمد بن سعود پایه گذار حاکمیت آل سعود در عربستان به این روند تسریع بخشید. پیوند میان علما و حاکمان سعودی گرچه دچار تغییر و تحول شده است و شیوخ وهابی از برخی اختیارات خود از جمله بازداشت و امر قضا بازماندند اما در عین حال هنوز هم از وضعیت و جایگاه خوبی در نظام سیاسی سعودی برخوردار هستند. علاوه بر سرزمین حجاز، مصر نیز از تغییر و تحولات عقیدتی برکنار نماند و سلفی های این کشور با اقدامات و فعالیتهای حسن البناء و جنبش اخوان المسلمین، سیر جدید ی در آموزه های عقیدتی اهل سنت تجربه کردند و باب های جدیدی برای این گروه جهت گشودن روزنههای محدود اجتهاد باز شد. اما با مرگ زودهنگام حسن البناء جنبش اخوان المسلمین تحت تأثیر اندیشههای دو شخصیت، به نامهای ابوالاعلی مودودی و سید قطب قرار گرفت و آنها ضمن تثبیت روش پای بندی به متون دینی بر اساس دیدگاه های خاص فقهی خود، دیدگاه تکفیر را پی ریزی کردند.

سید قطب که تحت تأثیر اندیشه های ابن قیم جوزی در خصوص رفتار با اهل کتاب بود این اعتقاد را داشت که اهل کتاب تا زمانی که جزیه پرداخت می کنند می توانند در سرزمین های اسلامی با آرامش زندگی کنند در غیر این صورت مسلمانان باید با آنان به جهاد بپردازند. حمایت عربستان و کشورهای حاشیه ای خلیج فارس هماهنگی فراوانی میان سلفیون سنتی و جنبش اخوانالمسلمین ایجاد کرد. از سویی دیگر دیدگاه ضد سوسیالیسم سلفیون جدید به خصوص در جریان جنگهای نیروهای جهاد افغانستان با شوروی مورد توجه شیوخ وهابی عربستان قرار گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۳ ، ۱۸:۳۴
علمدار جنون