طلایه داران بدر

فارغ التحصیلان انجمن اسلامی دانش آموزی

طلایه داران بدر

فارغ التحصیلان انجمن اسلامی دانش آموزی

طلایه داران بدر

یکی از مسائلی که رهبر انقلاب همواره دغدغه‌ی آن را داشته‌اند، وحدت جهان اسلام است. امروزه که با طراحی نظام سلطه، جریان‌های تکفیری، آفت جهان اسلام شده و سعی در انحراف جریان بیداری اسلامی دارند، بهتر می‌توان به عمق دیدگاه رهبر انقلاب پی برد. با حجت‌الاسلام دکتر محمدحسین مختاری، رئیس پژوهشگاه مطالعات تقریبی درباره‌ی این موضوع به گفت‌وگو پرداختیم. دکتر مختاری، دانش‌آموخته‌ی دانشگاه دورهام انگلستان و مدیر پیشین مرکز اسلامی نیوکاسل بوده است.

* همان‌طور که استحضار دارید، بیداری اسلامی یک پدیده‌ی جدید نیست. ده‌ها سال از بیداری اسلامی می‌گذرد و به یک معنا، اوج شکوفایی‌اش در پیروزی انقلاب اسلامی ایران متبلور شد. در نقطه‌ی مقابل، دنیای غرب برای مقابله با بیداری اسلامی، طرح‌های مختلفی را از مقابله‌ی علنی گرفته تا طرح‌های غیرمستقیم، به کار بسته است. تحلیل شما از ترفندهایی غرب در مواجهه با خیزش اسلامی در دهه‌های گذشته چیست؟
رویکرد غرب در دهه‌ها و حتی سده‌های گذشته این بوده است که اولاً به‌لحاظ نظری و به‌لحاظ فکری، در اسلام تغییرات ماهوی یا محتوایی ایجاد کند. قطعاً آن‌ها روی اسلامی که حضرت امام از آن تعبیر به اسلام ناب محمدی می‌کردند، مطالعه و تحقیق و شناخت دارند؛ چنان‌که رویدادها و جریان‌های سیاسی که امروز اتفاق می‌افتد، حاصل فکر، مطالعه، تحقیق و پژوهش دیروز است. ممکن است آن «دیروز»، نیم‌قرن پیش باشد، ولی ما امروز صحنه‌های بیرونی و عینی آن را می‌بینیم.

دنیای استکبار که یک نظام فکری جهانی است، برای توجیه قدرت استکباری خودش، گروه‌هایی را در قالب متکلم، فقیه، مفتی، حاکم و... پرورش می‌دهد که به‌نوعی با تفسیرهای نابخردانه از آیات قرآن و روایات، رفتارهای دنیای استکبار را توجیه کنند.


بنده برای این حرفم سند دارم. در کتابخانه‌های انگلیس که برای مطالعه مراجعه می‌کردم، می‌دیدم که آن‌ها جریان‌ها، تحولات و مفاهیم اسلامی را مطالعه و تحلیل می‌کنند. به خصوص که قاعده‌شان این است که هر چهل پنجاه سال، برخی اسناد را رو کنند. لذا نکته‌ای که عرض کردم، یک مسئله‌ی ظنی، احتمالی یا تحلیلی نیست، بلکه یک رویداد قطعی است. می‌خواهم بگویم آن‌ها همان‌طور که برای مباحث اجتماعی-سیاسی در کشورهای مختلف، به‌خصوص کشورهای اسلامی، طرح و برنامه و مطالعه داشته‌اند و از روی فکر و برنامه جلو آمده‌اند، در مسائل اعتقادی هم همین‌طورند. در مسائل اعتقادی و مسائل دینی، آن‌ها دریافته‌اند که اسلام، این میراث گران‌بها از پیامبر بزرگوار اسلام که مخاطبش انسان در دو قلمرو فرد و اجتماع است، می‌تواند نیازهای انسان را به‌لحاظ مادی و معنوی پاسخ بگوید. به این ترتیب، به دنبال این بوده‌اند که تأثیرگذاری این مکتب و جایگاه قوی و قطعی‌اش را در میان جوامع اسلامی، با یک تفسیر و مطالعه‌ی جدید، از بین ببرند. بنابراین ضعف‌ها و معایب کشورهای اسلامی را شناسایی کردند و سعی نمودند چهره‌هایی را به‌عنوان اسلام‌شناس، متکلم، دین‌پژوه و... در دل جامعه‌ی اسلامی معرفی کنند. همان‌طور که استحضار دارید، آن‌ها در چهره‌سازی تبحر دارند. در همین زمینه، می‌توان ابن‌تیمیه را نام برد و بعد هم که وهابیت عینیت و رسمیت پیدا می‌کند. این‌ها همه ناشی از مطالعاتی است که غربی‌ها انجام داده‌اند.

* یکی از تذکرهایی که رهبر انقلاب یک سال پس از سقوط حسنی مبارک در خطبه‌ی عربی نماز جمعه‌ی تهران مطرح کردند، این بود که آن‌ها به ارائه‌ی بدیل‌های انحرافی دست خواهند زد. در جای دیگر، ایشان به دو مدل پیشنهادی غرب برای کشورهای خیزش‌یافته اشاره می‌کنند و می‌گویند آن‌ها تلاش می‌کنند که با دو بدیل تقلبی، یکی اسلام سکولار و دیگری اسلام خشک و افراطی، مسیر شما را به انحراف بکشانند.
بله، اگر اجازه بدهید، من توصیف و تفسیری از بیانات حضرت آقا داشته باشم. باید ببینیم ایشان چرا این نکات هشداردهنده را به جهان اسلام گوشزد کرده‌اند؟ مگر امروز اسلام با چه خطری مواجه است که ولی امر مسلمین مؤکداً و مکرراً در خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی‌های خود به این مسئله اشاره می‌کنند؟ به‌خصوص در جمع حضار و مهمانان کنفرانس وحدت که بنده حضور داشتم، ایشان مکرراً این مسائل را گوشزد کرده‌اند. این نشان می‌دهد که اسلام با یک خطر جدی مواجه است.
 
ویژگی‌هایی که رهبر انقلاب برای اسلام ناب نام می‌برند، هم به‌لحاظ تئوری و هم به‌لحاظ عملی، منطبق با واقعیت‌هاست. برای مثال، می‌فرمایند اسلام کتاب و سنت در برابر اسلام خرافه و بدعت. یعنی در عین حال که اسلام ناب را معرفی نمایند، نقطه مقابلش را هم بیان می‌کنند. این در حالی است که امروزه در جهان مشاهده می‌کنید عده‌ای در پی دور کردن ذهن‌ها از اسلام ناب و ترویج اسلامِ خرافه و بدعت هستند.

در چنین شرایطی، رهبر انقلاب اسلام ناب و محض را در برابر اسلامی مطرح می‌نمایند که از آن به‌عنوان اسلام ابوجهل و ابولهب یاد می‌کنند. در واقع، ابولهب نماد اسلام خرافه و جهالت و بدعت است؛ اسلامی براساس خرافات و بدعت‌ها و آنچه ساخته‌وپرداخته‌ی ذهن بشر است، نه آنچه منبعث از علوم وحیانی است.

رهبر انقلاب اسلام ناب را در برابر اسلامی مطرح می‌نمایند که از آن به‌عنوان اسلام ابوجهل و ابولهب یاد می‌کنند. اسلام تعقل در برابر اسلام جهالت. اسلام جهالت، فرد را به جمود و ایستایی و بی‌تحرکی وامی‌دارد، در حالی که اسلام ناب، پویایی، بالندگی و عقلانیت انسان را تقویت می‌کند. غربی‌ها به دنبال بدیل‌هایی هستند که تحجر، تصلب، سکوت و بی‌بندوباری را ترویج کند.


در بیانی دیگر، ایشان اسلام تعقل را مطرح می‌کنند. اسلام تعقل در برابر اسلام جهالت قرار دارد. اسلام جهالت، فرد را به جمود و ایستایی و بی‌تحرکی وامی‌دارد، در حالی که اسلام ناب، پویایی، بالندگی و عقلانیت انسان را تقویت می‌کند. غربی‌ها به دنبال ارائه‌ی بدیل‌هایی هستند که تحجر، تصلب، سکوت و در عین حال بی‌بندوباری را ترویج می‌کند.

* خاصیت این اسلام برای غرب چیست که به دنبال القا و تحمیل آن در جوامع اسلامی هستند و رهبر انقلاب نسبت به آن هشدار داده‌اند؟
غرب می‌خواهد با مکتبی که تفکری روشن‌بینانه و آگاهانه دارد و برپایه‌ی دین، درصدد دعوت جوامع انسانی به مبارزه، مجاهدت و پایداری علیه ظلم و ستم است، مخالفت کند. از سویی دیگر، می‌بینید که در هندوستان صدها دین و مذهب وجود دارد، ولی هیچ‌گونه ضرر و زیانی برای منافع غربی‌ها ندارد، چون با کشورگشایی و توسعه‌طلبی و روحیات استکباری و تفرعونی آن‌ها مخالفتی نمی‌کنند. چنین تفکرات و مکاتبی، ایستا و ساکن هستند. این‌ها یک نهاد دینی فردی یا نهایتاً خانوادگی محسوب می‌شوند. غربی‌ها به دنبال چنین مکاتبی هستند.

یکی از طرح‌های آمریکایی‌ها و غربی‌ها این است که با مکتبی که می‌خواهد وارد جامعه شود و جامعه را وادار به تفکر و تحرک و پویایی کند، مخالفت کنند، برای اینکه آزادانه بتوانند به مقاصد استکباری خودشان، به‌خصوص در کشورهای اسلامی، دست پیدا کنند. همه‌ی اولیای الهی و بزرگان دین در پی این بودند که به جامعه آگاهی و معرفت بدهند. بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب بارها بحث بصیرت را گوشزد می‌کنند. وقتی جامعه‌ای بابصیرت، هوشیار و آگاه به زمانه‌ی خود باشد، پویاست و هیچ‌وقت مغلوب دشمنان نمی‌شود و تحت تأثیر افکار منحط قدرت‌های بیگانه قرار نمی‌گیرد.

بنابراین رهبری تأکیدشان بر این است که دنبال اسلام تعقل باشید. حق هم همین است. اولین پیام اسلام، مربوط به قلم، کتابت، خواندن و نوشتن است. این سیره‌ی پیغمبر است؛ کتاب و سنت یعنی همین. از این جهت، آن اسلام تحجر، تصلب و بی‌پایه قطعاً برای قدرت‌های استکباری زیان و ضرری نخواهد داشت و با آن مخالفت نخواهند کرد.
 

برخی علمای اهل سنت که با رهبری دیدار کرده بودند، صریحاً به خودم گفتند که ما وقتی رفتیم خدمت رهبر انقلاب، انگار که سال‌ها با ما رفیق بود؛ یعنی این صفا و صمیمیت، نوع برخورد و رفتار ایشان با یک عالم برجسته‌ی اهل سنت، آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده بود.


* چه‌بسا در خدمت منافعشان هم باشد؛ یعنی اگر خروجی اسلامِ تحجر یک برداشت خشونت‌طلبانه از اسلام باشد که هست، غرب هم به اهداف خودش خواهد رسید، چون آن‌ها می‌خواهند اسلام را یک دین خشن معرفی کنند.
به نکته‌ی خیلی خوبی اشاره کردید. امروز براساس واقعیت‌های عینی جوامع اسلامی، مشاهده می‌کنیم که درست این‌گونه تفکرات، توجیه‌گر روش‌ها و متدهای استکباری غربی‌ها هم می‌توانند باشند. در واقع می‌توانند به آن‌ها کمک کنند. جعل احادیث چطور به وجود آمد؟ احادیث پیغمبر چطور تحریف شدند؟ خلفای اموی و عباسی برای اینکه به‌نوعی افکار و اعمال نابخردانه‌ی خودشان را توجیه کنند، متوسل به جعل حدیث می‌شدند؛ یعنی تفکری را پرورش می‌دادند که مزاحمت و خطری برای حکومتشان نباشد.

الان هم همین‌طور است. امروز در نگاه وسیع‌تری، دنیای استکبار که یک نظام فکری جهانی است، برای توجیه قدرت استکباری خودش، گروه‌هایی را در قالب متکلم، فقیه، مفتی، حاکم و... پرورش می‌دهد که به‌نوعی با تفسیرهای نابخردانه از آیات قرآن و روایات، رفتارهای دنیای استکبار را توجیه کنند.
 
* شما به‌خصوص در دو سه سال اخیر، به حسب سمت‌تان به‌عنوان رئیس پژوهشگاه مطالعات تقریبی، قاعدتاً در دیدار علمای کنفرانس وحدت اسلامی با رهبری، حضور داشتید. خاطره‌ای از این دیدارها دارید؟
چیزی که خیلی برای من جالب بود این بود که اخیراً در خارج از کشور بودم، برخی علمای اهل سنت که با رهبری دیدار کرده بودند، صریحاً به خودم گفتند که ما وقتی رفتیم خدمت رهبر معظم انقلاب، انگار که سال‌ها با ما رفیق بود؛ یعنی این صفا و صمیمیت، نوع برخورد و رفتار ایشان با یک عالم برجسته‌ی اهل سنت، آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده بود. گفتند همین‌قدر که با ایشان مواجه شدیم، خوش‌وبش و صحبتی که با ما کردند، فهمیدیم این همان سیره‌ی پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم است. من تأثیر این دیدارها را علناً در خارج از کشور دیده‌ام.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۱۱:۵۰
علمدار جنون
سلام مرا به فرزندان انقلابی‌ام برسانید و از تلاش‌های جهاد گونه آنان در ترویج و پاسداری از آرمانها‌ی امام و انقلاب تشکر کنید و چند نکته را به آنان یاداوری کنید:
1. در کنار تحصیل علم و دانش از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بهره ببرید.
2. شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصه جنگ نرم بصیرتی عمار گونه و استقامتی مالک اشتر وار می‌طلبد؛ با تمام وجود خود را برای این عرصه آماد کنید.
3. نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایه هایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن تمام ظرفیت‌های خودتان را به کار گیرید و در این مسیر به وعده‌های خداوند اطمینان داشته باشید.
4. تشکیلات می‌تواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزش های عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ و بر صمیمیت و همدلی بین اعضا تاکید کنید.
5. افق های روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پر توان شما آینده‌ای امید بخش در پیش رو خواهد داشت؛ بر تلاش های خود بیافزایید و برای رسیدن به قله‌های پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۱۱:۲۶
علمدار جنون


ما می خواهیم نسل نمونه ای را به دنیا ارائه بدهیم که عملا ثابت کند می توان دنبال دانش رفت و دانش را کسب کرد و از وقایع الهی در عالم  وجود و در وجود خود انسان حداکثر بهره برداری را کرد و متدین و پایبند به ارزش های اخلاقی و معنوی هم بود.

 

اگر نظام اسلامی بر این همت گماشته باشد، چه کسانی باید این را در میدان و صحنه ی عمل تحقق بخشند؟

شما جوانان

 

 

 

مقام معظم رهبری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۲۲:۲۳
علمدار جنون

دریافت
حجم: 1.34 مگابایت
توضیحات: اقا


دریافت
حجم: 1002 کیلوبایت
توضیحات: حاج مجتبی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۸
علمدار جنون

هرانسانی به سهم خودوظیفه داردکه حق رااقامه کندوآن رادرجامعه به پابدارد.هم اوکه میخواهدحق رااقامه کند،بایدازدیگران کمک بخواهدوهم دیگران بایدوی رایاری دهند.

درروایت است«طَلَبُ التّعاوُنِ عَلی إقَامةِ الحَقِّ»؛یاری طلبیدن برای اینکه بیایید وکمک کنیدتاحق اقامه شود،«دیانَةٌ وَأمَانَةٌ»؛اولاً نشانه دیانت است وثانیاًنشانه امانت او.

حضرت درجای دیگرفرمودند:«رَحِمَ اللهُ رَجُلاً رَأَیَ حقاً فأعانً عَلَیهِ أورأی جَوراً فَرَدّهُ»؛رحمت خدابرکسی که حق راببیندوبه آن کمک کندویاباطل راببیند ورد کند.حضرت نفرمود:رحمت برکسی که به حق عمل می کند،بلکه فرمود:«أعانَ»یعنی کسی که داردعامل به حق راکمک می کند.

«وَکانَ عَوناً بالحَقِّ عَلی صاحِبِهِ»؛ازطرفی دیگر،کمک نسبت به اجرای حق رامطرح می فرماید،یعنی کسی که می خواهدبه حق عمل کند،دیگری بیاید وبه اوکمک کند.همه این هادر مفهوم آیه شریفه تعاون قرارمی گیرد که فرمود: (وَتَعاوَنُواعَلَی البِرِّوَالتَّقوی وَلاتَعاوَنُواعَلَی الإثمِ والعُدوانِ)

درروایتی آمده است:«اِذاأکرَمَ اللهُ عَبداً أعانَهُ عَلَی إقامَةِ الحَقِّ»؛یعنی می گوید:وقتی خدابخواهدبنده ای رابزرگ بدارد،اورادراقامه حق یاری میکند؛چه عامل حق باشد وچه یاورعامل حق.یعنی خداهم ازآن هایی است که برای اقامه حق،شخص مسئول ومکلّف راکمک می کند.اوهم یکی ازکمک کارهاست.یعنی اگرکسی برطبق وظیفه اش،درهر رابطه ای ودرهر محدوده ای بخواهد حق را اقامه کند،خداکمکش می کند.خیال نکند که تنها است!حداقلش این است که خدابااوست!

(برگرفته ازکتاب: حق وباطل حاج آقامجتبی تهرانی)

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۳:۱۹
علمدار جنون

آیت الله بهجت درباره رابطه ایران اسلامی با کشورهای غربی اینگونه تاکید می‌کنند:

«آیا ما به دنیای آن‌ها محتاجیم یا آن‌ها (کفار) به دنیای ما؟ اگر آن‌ها به دنیای ما محتاج نیستند پس چرا این همه برای تسلط بر ما و معادن ما، با هم همراهی می‌کنند؟ آن‌ها ابتدا دین را از ما می‌گیرند و از همان‌ها به ما وام می‌دهند و نزول می‌گیرند و یا به صورت صدقه بر ما منت می‌گذارند.» 

 

امام خمینی (ره) هم به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی در این زمینه فرموده است: «آنکه ما یادمان است [در این] پنجاه و چند سال، بد‌ترین اوقات را مملکت ما گذراند، بد‌ترین اوقات تاریخ ما بود؛ یعنی از همه اطراف به ما هجوم آورده بودند، به مملکت ما هجوم آورده بودند. همۀ قشر‌ها را بعد از مطالعه در خدمت گرفته بودند؛ و ما را از خودمان بکُلی تهی کرده بودند. باید ما، نه ما تن‌ها، شرق باید، شرق که خودش را که گم کرده پیدا کند. این‌ها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده کردند که همه چیز خودمان، همۀ مفاخر خودمان، یادمان رفت، برای خودمان دیگر چیزی قائل نیستیم. همین چند روز پیش از این یک آقایی ـ که من نمی‌‏شناسمش ـ آمد اینجا نشست همچو تُند تُند هِی شروع کرد گفتن که آقا ما محتاجیم به آن‌ها، ما محتاجیم به آن‌ها، ما از آن‌ها همه چیز باید بگیریم! من اصلاً جوابش را ندادم. یک همچو مغزهایی است! ما تا نفهمیم که محتاج به آن‌ها نیستیم، نفهمیم که آن‌ها محتاج به ما هستند نه ما محتاج به آن‌ها، نمی‌‏توانیم اصلاح بشویم. شرق همه چیز دارد. فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است، فرهنگ غرب از شرق رفته است، همه چیزش از غرب بهتر است، فقط تُهیش کردند از خودش. فقط تبلیغات دامنه‏داری که به وسیلۀ نوکرهای این‌ها ـ که الآن هم موجودند در مملکت ما، الآن هم با صورتهای مختلف در مملکت ما موجودند، و مع‏الأسف اشخاصی دامن می‌‏زنند به اینکه این‌ها را بزرگ کنند ما را از خودمان تهی کردند به طوری که ما خیال می‌‏کنیم هر چیز که هست از آنجاست. ما تا خودمان را پیدا نکنیم، تا شرق خودش را پیدا نکند، تا این گمشده پیدا نشود، نمی‌‏توانیم سر پای خودمان بایستیم.» 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۲۲:۰۳
علمدار جنون

قضاوت درست

دکتر وارد اتاق بیماران می شود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر می گوید: « به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب. » مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه می کنند. حتی به کسی هم که می گوید غذا ندهید، او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون می فهمد و می شناسد که دکتر خیرش را می خواهد، اعتراضی نمی کند.

حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر می فهمد که این شخص روانی است. ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم. ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض می فهمد و به دکتر اعتراض نمی کند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به ما می دهد راضی باشیم.

 

(برگرفته از کتاب: مجموعه سلوک ابرار ۲ - طریق وصل ؛ مجموعه رهنمودهای اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۲۰:۳۶
علمدار جنون

سلفیان تکفیری چه کسانی هستند و چه عقائدی دارند؟

سلفیه، در تاریخ فرهنگ اسلامی لقبی معروف برای کسانی است که عقایدشان را به احمد‌بن حنبل (241 هـ) منسوب می‌کرده‌اند.[1] روزگار احمدبن حنبل مصادف بود با شکل‌گیری عصر اول عباسیان (132-232 هـ)، پیدایش حرکت‌های دینی و سیاسی،[2] بالندگی برخی از علوم اسلامی [3] و نهضت علمی ترجمه،[4] اندیشه‌های سلفیه در قرن هفتم، با طرح مسائل کلامی بی‌سابقه از سوی ابن‌تیمیه[5](661-728هـ) و شاگردش ابن‌قیم جوزی(691-751هـ)، و در قرن دوازدهم از سوی محمد بن‌عبدالوهاب (1111-1206هـ) احیا گردید.[6]

در قرن هفتم که دولت ممالیک بر سر کار آمد و قاهره را پایتخت خود قرار داد،[7] تعالیم مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی مورد توجه بود و تصوف و طریقت‌های صوفیانه روی در گسترش داشت.[8]به‌علاوه، حملات مغولان و سقوط بغداد، سبب شده بود تا مرکز اندیشه اسلامی از آن پس به دمشق و قاهره منتقل شود. [9] از میان بحث‌انگیزترین مباحث این دوره که ابن‌تیمیه به تردید و مجادله در آنها برخاست باید به تردید در اهمیت و احترام بیت‌المقدس نزد مسلمانان، شناخت خدا از طریق عرفان و تجربه شخصی و نیز به انتساب مغولان به اسلام و حرمت جهاد با آنان، اشاره کرد.[10] عقاید وهابیت که در قرن دوازدهم در خارج از قلمرو امپراتوری عثمانی و طی توافقی بین محمدبن‌سعود و محمدبن‌عبدالوهاب ظهور کرد، مطابق مذهب حنبلی و افکار ابن‌تیمیه بود. شناخت خداوند بدون تخطی از حدود قرآن و حدیث، رؤیت خداوند در بهشت و عدم اعتقاد به عصمت نبی از جمله اعتقادات محمد‌بن عبدالوهاب بود[11] تأثیر محمدبن‌عبدالوهاب در گسترش اندیشه‌های سلفیه به نحوی بود که پیروان وی به پیروی از ابن‌تیمیه، خود را سلفیه نامیدند.[12]

بدین ترتیب باید پیروان سلفیه، از احمدبن‌حنبل تا محمدبن‌عبدالوهاب را مربوط به دوران سلفیان قدیم دانست و تجزیه امپراتوری عثمانی را آغازی برای پیدایش زمینه‌های شکل‌گیری سلفیان جدید. مهم‌ترین مبانی کلامی سلفیه را می‌توان در تبعیت از فهم و روش صحابه تابعان و محدثان قرن دوم و سوم، مخالفت با تأویل‌های کلامی - فلسفی در باب آیات قرآن و روایات، ایمان تام به ظواهر نصوص - هرچند معنای آنها فهمیده نشود - تقدیم نقل بر عقل و توسعه مفهوم شرک و کفر خلاصه کرد. مهم‌ترین جنبه اجتماعی این گروه نوعی جزم‌گرایی فرقه‌ای است، به نحوی که فقط پیروان خود را فرقه ناجیه[13] و قوم بر حق می‌دانند و دیگر گروه‌های مسلمان را باطل، گمراه و گاهی کافر و مشرک.

سلفیان قدیم و جدید در بسیاری از مواضع نظری مشترکند، اما مهم‌ترین وجه تمایز سلفیان جدید کاربرد خشونت و اعتقاد راسخ به اندیشه «تکفیر» است. این مقاله با دیدگاهی تحلیلی - تاریخی به‌طور خلاصه به وقایع سیاسی، فرهنگی مصر پس از عثمانیان یعنی از زمان محمدعلی تا دهه هشتاد و سپس با تکیه بر منابع دست اول گروه‌های جهادی، به تبیین اندیشه‌های سلفیان جدید می‌پردازد. مقاله حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که چرا گروه‌هایی از مسلمانان انقلابی به «سلفیان تکفیری» نامور شده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۳ ، ۱۸:۳۶
علمدار جنون

تکفیری ها چه کسانی هستند ؟

در حال حاضر یکی از عوامل مهم فتنه گری در منطقه جریان سلفی تکفیری است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسیر منافع غربیان گام برمی دارد.
در حضور این افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده های فرهنگی آن در برخی از مراکز، باعث جلب توجه برخی از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است.

سیر تحول
سلفیها روایات خود را مستقیما از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تیمیه (متولد 728)، ابن القیم الجوزیه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (متولد 1115-1206) میگیرند. سلفیه بعد از محمد بن عبدالوهاب به صورت یک شکل و ساختار سیاسی درآمد و هم پیمانی وی با محمد بن سعود پایه گذار حاکمیت آل سعود در عربستان به این روند تسریع بخشید. پیوند میان علما و حاکمان سعودی گرچه دچار تغییر و تحول شده است و شیوخ وهابی از برخی اختیارات خود از جمله بازداشت و امر قضا بازماندند اما در عین حال هنوز هم از وضعیت و جایگاه خوبی در نظام سیاسی سعودی برخوردار هستند. علاوه بر سرزمین حجاز، مصر نیز از تغییر و تحولات عقیدتی برکنار نماند و سلفی های این کشور با اقدامات و فعالیتهای حسن البناء و جنبش اخوان المسلمین، سیر جدید ی در آموزه های عقیدتی اهل سنت تجربه کردند و باب های جدیدی برای این گروه جهت گشودن روزنههای محدود اجتهاد باز شد. اما با مرگ زودهنگام حسن البناء جنبش اخوان المسلمین تحت تأثیر اندیشههای دو شخصیت، به نامهای ابوالاعلی مودودی و سید قطب قرار گرفت و آنها ضمن تثبیت روش پای بندی به متون دینی بر اساس دیدگاه های خاص فقهی خود، دیدگاه تکفیر را پی ریزی کردند.

سید قطب که تحت تأثیر اندیشه های ابن قیم جوزی در خصوص رفتار با اهل کتاب بود این اعتقاد را داشت که اهل کتاب تا زمانی که جزیه پرداخت می کنند می توانند در سرزمین های اسلامی با آرامش زندگی کنند در غیر این صورت مسلمانان باید با آنان به جهاد بپردازند. حمایت عربستان و کشورهای حاشیه ای خلیج فارس هماهنگی فراوانی میان سلفیون سنتی و جنبش اخوانالمسلمین ایجاد کرد. از سویی دیگر دیدگاه ضد سوسیالیسم سلفیون جدید به خصوص در جریان جنگهای نیروهای جهاد افغانستان با شوروی مورد توجه شیوخ وهابی عربستان قرار گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۳ ، ۱۸:۳۴
علمدار جنون


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۵:۱۶
علمدار جنون